برساختن دریافتی، در تمام شکل هایش، از عجیب ترین اپیزود های تاریخ علم را توضیح می دهد. این امر بیان میکند که چرا دانشمندان در آلمان نازی فکر میکردند می توانند تفاوت های فیزیکی ناموجود بین ذرات خون یهودیان و آریایی ها را ببینند. این واقعیت نشان می دهد که چرا بیش از یکصد سال پیش، اخترشناس ایتالیایی جوویانی اسکیاپارلی (و سپس اختر شناس آمریکایی پرسیوال لوئل) ادعای مشاهده کانال هایی بر سطح مریخ کردند (لوئل حتی نقشه ای مفصل از این کانال ها را منتشر کرد.) عکس های برداشته شده توسط ماینر 9 چیزی را متناظر با آنچه اسکیاپارلی و لوئل گفتند دیده اند، نشان نداد. همچنین برساختن دریافتی قضیه ی بدنام پرفسور رنه بلوندلو را توضیح می دهد.

بلوندلو (1894 تا 1930) عضو فرهنگستان علوم فرانسه و فیزیکدانی بسیار سرشناس در دانشگاه نانسی فرانسه بود. در 1930 نه چندان پس از کشف پرتوهای X و دیگر شکلهای تابش توسط دانشمندان، بلوندلو از کشف نوع دیگری از تابش خبر داد. به افتخار دانشگاه، وی آن را پرتوهای N نامید. بنا به پژوهش وی ، حضور پرتوهای N را میتوان با چشم انسان مشاهده کرد و اینکه آنها توسط برخی فلزات گسیل می شدند. آنها درخشندگی جرقه را افزایش می دادند. هنگامی که آنها را به سمت اشیای اندود شده با رنگی نورتاب هدایت می شدند، آن اشیا درخشان تر می شدند. و هنگامی که پرتوهای N حاضر بودند، به دیدن بهتر چشم در نور اندک کمک میکردند. به زودی چندین بررسی پژوهشی کشف بلوند لو را تایید کرد. دانشمندان متعددی از دیگر ویژگی های عجیب پرتوهای N خبر دادند.

Blondlot
اما همه چیز بر وفق مراد نبود. دانشمندان بیرون فرانسه نتوانستند نتایج بلوندلو را بازآفرینی کنند. بسیاری از فیزیکدانان در وجود پرتوهای N شک کردند چون تمام آزمایش ها بر مبنای قضاوت ذهنی بود. به جای استفاده از دستگاه ها برای گردآوری داده های عینی، پژوهشگران برای تعیین نتایج تکیه داشتند. مثلا برای قضاوت پیرامون افزایش درخشندگی اشیا از افراد استفاده شده بود (آزمایشی استاندارد برای حضور پرتوهای N). بیشتر دانشمندان آن هنگام می دانستند، کما اینکه اکنون میدانند، که این چنین قضاوت های ذهنی میتواند برگرفته از اعتقادات یا چشمداشت باشد.


فیزیکدان آمریکایی رابرت وود یکی از دانشمندان شکاک بود. در 1904 وی بازدیدی از آزمایشگاه بلوندلو داشت. بدون آگاهی بلوندلو، او برای اینکه بفهمد آیا پرتوهای N واقعیند یا تنها زایده «تفکری آرزومندانه» ، دست به کار آزمودن بلوند لو و سایرین شد. در یک آزمایش پرتوهای N قرار شد که وود با گذاردن ورقه ای سربی بین چشمه پرتوهای N و کارتی پوشیده از رنگ نورتاب به بلوندلو کمک کند. فرض بر آن بود که پرتوهای N باعث درخشان تر شدن رنگ میشوند، مگر اینکه ورقه سربی در مسیر آنها قرار داشته باشد.(بلوندلو پی برده بود که سرب کاملا پرتوهای N را مسدود میکند.)  قرار شد که با برداشتن و گذاشتن صفحه سربی، بلوندلو، او از چیزی استفاده کرد که از پرده از واقعیت پرتوهای N برداشت. وود پشت سر هم به بلوندلو گفت که سرب سر جایش است در حالی که نبود و برعکس میگفت که ورقه برداشته شده در حالی که واقعا سرجایش بود. بدین ترتیب مشاهدات بلوندلو از الگویی شگفت پیروی میکرد. اگر او فکر میکرد ورقه سربی در کار نیست و چیزی جلوی پرتوهای N را میگیرد، گزارش میکرد که رنگ درخشان تر شده است. اگر او فکر میکرد که ورقه ی سربی سر جایش است و پرتوهای N را سد میکند، گزارش میکرد که رنگ کم سو تر شده است. مشاهدات وی برپایه ی اعتقادش بود و ربطی به بودن و یا نبودن سرب در جایش نداشت.

وود مخفیانه دیگر آزمایش ها در آزمایشگاه بلوندلو را دستکاری کرد و نتایجی یکسان گرفت. چنانچه بلوندلو، یا ناظری دیگر، به وجود پرتوهای N باور داشت، می توانست آنها را تشخیص دهد - حتی در موقعیت هایی که وود مخفیانه آزمایش ها را تغییر داده بود به طوری که آشکارسازی آنها ناممکن بود.
robbert wood

در 1904 وود یافته هایش را در مجله علمی بریتانیایی Nature منتشر کرد. آشکار شد که بلوندلو و سایر دانشمندان فرانسوی قربانی برساختن دریافتی شده بود. آنها به مشاهداتشان تکیه نداشتند، و تجربه ی خود را تصور نمیکردند. اعتقاد قوی آنان به پرتوهای N شیوه ای را که باید در میافتند به سادگی تغییر داده بود. دانشمند بودن آنان را از نوعی کژتابی دریافتی که بر همگیشان تاثیر گذاشته بود، محافظت نمیکرد.

ماجرای بالا را ذکر کردم تا نمونه ای از خطاهای فاحش تفکر آرزومندانه را نشان دهم؛ چرا که بسیاری از جاها ، ما با آرزو کردن فکر میکنیم و قاطعانه با حقایق کنار نمی آییم. خوب است اگر منش علمی پیش میگیریم؛ قاطعانه با حقایق رو به رو شویم و بدون توجه به صلاح موقعیت، نتیجه گیری کنیم؛ نه آنگونه که نزدیک چندصد سال قبل از گالیله ، دلایل بسیار قدرتمندی برای مرکزی نبودن زمین وجود داشت ولی اکثر دانشمندان آن زمان با تفکری آرزومندانه به خود تلقین میکردند که زمین مرکز است و از دلایل مخالف چشم پوشی میکردند.