همه ی ما در یادگیری یک مهارت، روزی به نقطه ی وضعیت ثابت قابل قبول می رسیم. هنگامی که در آغاز جوانی هستیم، یاد می گیریم چطور رانندگی کنیم و زمانی که آن اندازه در رانندگی ماهر شویم که دیگر جریمه نشویم و تصادف های جانکاه نکنیم، موقعی است که واقعا در پیشرفت کرده ایم. 

پیشتر روانشناسان باور داشتند که وضعیت ثابت قابل قبول، مشخص کننده ی بالاترین درجه ی توانایی های درونی ماست. در سال 1869 ، «سر فرانسیس گالتون» کتابی نوشت با عنوان «نابغه ی مادرزاد». در این کتاب، او توضیح داده که هر کسی می تواند توانایی های فیزیکی و مغزی خود را تا اندازه ای بهبود بخشد. اما در پس این اندازه، دیواری است که هیچ گونه آموزش و یا هیچ فعالیت دیگری نمی تواند به او کمک کند تا از آن عبور کند. بر اساس این نظریه، بهترین عملکردی که ما می توانیم داشته باشیم، همان چیزی است که ارائه می کنیم و نه فراتر از آن.

فرانسیس گالتون

اما اندرس اریکسون و روانشناسان زیرنظر او که عملکرد متخصصان را بررسی می کنند، به این نتیجه رسیده اند که با تلاشی درست و هماهنگ، فرد می تواند از این اندازه فراتر رود. آنها اعتقاد دارند که دیوار گالتون بیش از آنکه به محدودیت های درونی ما ربط داشته باشد، به معیار مورد قبول ما در مورد عملکردمان ارتباط دارد.

چیزی که باعث تمایز متخصصان از ما می شود، این است که آنها تمایل دارند در مسیر های تکراری با تمرکز بسیار گام بردارند، چیزی که اریکسون بر آن نام «تکرار تعمقی» یا «تمرین تعمقی» (Delibrate Practice) گذاشته است.

انجام تحقیق روی بهترینِِِ بهترین های بسیاری از رشته ها، او را به این نتیجه رسانده است که این افراد در راه بهبود خویش، همگی از یک قاعده ی کلی استفاده می کنند. آنها هوشیارانه سعی می کنند که خود را از انجام کارها به صورت خودکار دور نگاه دارند و به همین دلیل، خط مشی هایی را برای خود تعیین می کنند. آنها برای رسیدن به این هدف، سه کار انجام می دهند: سعی می کنند برای خود تکنیکی ابداع و روی آن تمرکز کنند، هدف گرایی دارند و سعی می کنند که همواره و بی درنگ پس از هر عملکرد، بازخوردی ازآن داشته باشند. به معنای دیگر، سعی می کنند که همواره در همان مرحله نخست یعنی مرحله شناختی ، باقی می مانند.

اندرس اریکسون

برای نمونه، موسیقی دانان تازه کار بیشتر زمان تمرین خود را به نواختن موسیقی اختصاص می دهند، در حالی کار حرفه ای های این رشته بیشتر به صورت انجام تمرین های تکراری و ملال آور است یا اینکه بیشتر بر قسمت های سخت و خاص یک اجرا تمرکز می کنند. همین طور بهترین اسکیت بازان کسانی هستند که تمرینشان صرف پرش هایی می شود که پیشتر کمتر در انجام آنها موفق بوده اند، در حالی که اسکیت بازان معمولی روی پرش هایی کار میکنند که در انجام آنها مهارت دارند. 


ادامه دارد ...